
مستند" آخرين روزهاي زمستان" با شيوهاي جديد و مبتکرانه به تشريح زندگي و عملکرد شهيد حسن باقري(غلامحسين
افشردي) در دوران دفاع مقدس پرداخت. اين شهيد بزرگوار، از جوانترين
فرماندهان سپاه در زمان جنگ تحميلي و بنيانگذار اطلاعات سپاه پاسداران بود که با ابتکارات خود، پايهگذار پيروزيهاي بزرگي براي رزمندگان اسلام شد.
حدود 50 درصد صحنههای آن واقعی و مربوط به دهه 60 است.همچنین در این فیلم از صوتهای واقعی شهید باقری در جنگ استفاده شده است.
مهدی زمینپرداز بازیگر نقش شهید باقری است این اثر به نویسندگی و
کارگردانی محمدحسین مهدویان و تهیهکنندگی حبیبالله والینژاد تهیه و
تولید شده است. مهمترین و جذابترین بخش این کار استفاده از تصویربرداری
16میلیمتری است که به سبک و سیاق برنامههای روایت فتح ساخته شده است.
تصاویر قدیمی و سیاه و سفید یادآور مستند روایت فتح است که با صدای سیدمحمد
آوینی برادر شهید مرتضی آوینی همراه است .

یکی
از سکانس های این سریال به موضوع عملیات بیت المقدس( آزاد سازی خرمشهر) در
سال 1361 می پردازد. اما آنچه روايت شد با آنچه كه در حقيقت اتفاق افتاده
فاصله دارد. در مستند ادعا شده است که تیپ 27 محمد رسول الله (ص) به
فرماندهی سردار احمد متوسلیان در عملیات بیت المقدس بعلت عدم الحاق با تیپ 7
ولی عصر (عج) دزفول تحت فشار عراقیها قرار می گیرد.
مطالب
فوق فقط ديدگاه بچه های تیپ 27 محمد رسول الله (ص) و به نقل از کتاب همپای
صاعقه نوشته شده است. لذا بهتر بود از دید بچه های تیپ 7 دزفول هم اين
موضوع بررسی می شد. در اين مطلب ديدگاه 3 تن از فرماندهان تيپ 7 دزفول كه
خود در اين عمليات حضور داشتند را بررسي مي كنيم.
الف- سردار فضیلت پور
سردار
فضیلت پور از فرماندهان کلیدی در محور جاده اهواز خرمشهر(فرمانده وقت
گردان یاسر) بوده است مطلب زیر روایت یک خاطره از ايشان در عملیات بیت
المقدس و تصرف جاده اهواز - خرمشهر است که با مستند آخرین روزهای زمستان در
رابطه است.
از
حوالی انرژی اتمی دارخوین از کارون عبور کرده بودیم. شام را قبل از تاریکی
هوا خوردیم. پس از خواندن نماز اول وقت در تاریکی های شب از خط مقدم خودی
گذشتیم. گردان یاسر باید پس از طی 6 – 7 کیلومتر خود را به دو نیروی کمین
می رساند که فاصله شان از هم فقط 200-300 متر بیشتر نبود و پس از عبور از
نیروی کمین باید به جاده اهواز خرمشهر می رسید. چند کیلوتر طی کردیم که
فرمانده تیپ ولی عصر (عج)، حاج آقا رئوفی با من تماس گرفت و گفت: از بالای
یک نقطه مرتفع سمت چپ را نگاه کن و بگو چه می بینی؟ به همراه برادر محمد
عیدی مراد از نیروهای زبده اطلاعات تیپ از بالای مرتفع ترین نقطه یک قلعه
مخروبه در روستای "مشارع کهنه" به سمت چپ نگاه کردم، ردیفی نورافکن متحرک
را دیدم که از کارون به سمت جاده اهواز خرمشهر در حرکت هستند. به آقای
رئوفی گزارش دادم و سوال کردم مگر قرار نیست حمله غافلگیرانه باشد پس این
چراغ های روشن چیست؟ خندید و گفت: این کار احمد کاظمی است. این ها هم تانک
های غنیمتی عملیات فتح المبین است. متوجه شدم با این وضع ما باید هرچه
زودتر خودمان را به محل مورد نظر می رساندیم؛ چون هر آن ممکن بود دشمن
متوجه عملیات شود و اعلام آماده باش کند و عبور ما از کمین دشمن با مشکل
مواجه شود. چون گردان یاسر اجازه درگیری نداشت. در اصل وظیفه ما غافلگیری
دشمن از پشت سر بود. لذا سرعتمان را زیاد کردیم و بدون درگیری از کمین
گذشتیم. باید خودمان را بعد از طی 11- 12 کیلومتر در عمق دشمن به جاده
اهواز خرمشهر می رساندیم و با بستن جاده اصلی اهواز خرمشهر و انفجارهای غیر
منتظره یکی از سلسله های اعصاب دشمن را قطع می کردیم. بحمدالله موفق شدیم
قبل از هوشیاری خطوط اول دشمن از کمین عبور کنیم و خود را به جاده اهواز
خرمشهر برسانیم.
بر سینه خاکریز بلندی که چسبیده به جاده اهواز خرمشهر بود مستقر شدیم و آرایش گرفتیم
و نظاره گر عبور خودروهای مختلف دشمن از 2 متری خود شدیم. وقتی درگیری در
خطوط اول که 11 کیلومتر با ما فاصله داشت شروع شد، ما با متوقف کردن
خودروهای عبوری دشمن و اسیر کردن سرنشینان آنها جاده را بستیم و از رسیدن
مهمات و نیروی کمکی به خطوط اول درگیری دشمن جلوگیری کردیم.
ماموریت
نیروهای درگیر خودی در خطوط مقدم که پایان یافت حرکت خود را به سمت جاده
اهواز خرمشهر (محل استقرار ما) آغاز کردند. آقای رئوفی تماس گرفت و از ما
خواست با شلیک کلت منور محل استقرار خود را به نیروهای گردان بلال، عمار و
شهدا نشان دهیم. چند گلوله منور شلیک کردیم ولی انها ما را پیدا نکردند. به
آقای رئوفی گفتم گلوله آرپی جی 7 به آسمان شلیک می کنم تا بعد از انفجار
در تاریکی های شب ما را پیدا کنند. تا آن لحظه هیچ نیروی خودی به این حد از
عمق عقبه دشمن نرسیده بود. ولی چون نیروهای باقیمانده دشمن در اطراف،
درگیری ایجاد می کردند انفجار گلوله های آرپی جی هم افاقه نکرد. از آقای
رئوفی اجازه گرفتیم تا یکی از خودروهای غنیمتی فرماندهان عراقی را بر بالای
خاکریز به آتش بکشیم. اما آتش زدن خودرو همان و روانه شدن آتش توپخانه و
یگان های احتیاط دشمن همان. هرچند با این انفجار و اعلام حضور در عمق 17
کیلومتری دشمن عقبه دشمن را متزلزل کردیم و به گردان های تیپ گرای خودمان
را دادیم. اما دشمن بیکار ننشست و ما را زیر آتش شدید توپخانه به شدت تحت
فشار قرار داد و تلفات سنگینی از ما گرفت. دیگر هوا روشن شده بود و دشمن
گردان ما را زیر آتش شدید گرفته بود. ما از دو طرف محاصره شدیم و دشمن
اجازه نداد تا نیروهای خودی به ما ملحق شوند. طوری شد که مجبور شدیم 2
کیلومتر عقب نشینی کنیم. و در این عقب نشینی در سطح دشت مورد حمله تیر
مستقیم ضد هوایی، تیربار کالیبر 50 و کالیبر تانک، واقع شدیم و تلفات
سنگینی دادیم.
هرچند در شب بعد دوباره مواضعمان را پس گرفتیم، اما آن شب خیلی به ما سخت گذشت.
ب-حاج حبیب سعیدفر
حاج حبیب سعیدفر یکی از نیروهای اطلاعاتی 8 سال دفاع مقدس است. مسئولیت ایشان در جنگ، جانشین اطلاعات تیپ 7 ولی عصر (عج)، بوده است.
ايشان می گوید:
روزهای قبل از عملیات بود. من جانشین اطلاعات تیپ 7 ولیعصر
بودم. حسن باقری از نحوه شناسایی ها ناراحت بود و رفته بود پیش حاج احمد
سوداگر، حاج احمد گفته بود مسئول شناسایی ها آقای سعیدفر است.
حسن باقری آمد و خیلی عصبانی به من گفت چرا شناسایی هایتان را تمام نمی کنید؟ بچه های لشکر 27 تمام کرده اند .گفتم
ما شیوه خودمان را داریم. اینجا با منطقه کردستان فرق می کند. دشمن روی
دشت تسلط دارد. نمی شود به شیوه کردستان عمل کرد. مواضعمان لو می رود .ما اینها را تجربه کرده ایم. درحالی که حسن باقری قانع نمی شد گفت شیوه شما برای شناسایی چیست؟
گفتم ما هر شب فقط بخشی از کار را شناسایی می کنیم. مثلا
امشب 30 درصد فردا شب 60 درصد و شب دیگر 100 درصد. اما دو شب قبل از
عملیات به هیچ وجه شناسایی نمی کنیم. حسن گفت آمدیم عراق در این دو شب
مواضعش را تغییر داد. گفتم یک شب قبل از عملیات تعداد محدودی می رویم فقط
مواضعمان را چک می کنیم.
آن روز دعوا با حسن باقری تمام شد و حسن قانع
نشد. من هم به حسن گفتم ما شیوه بچه های تیپ27 محمد رسول الله را قبول
نداریم. آنها با نحوه عملکردشان مواضع ما را لو می دهند و دشمن از تحرکات
ما با خبر می شود. من به حسن گفتم این کار را نکنید بچه ها را به کشتن می
دهید.
سردار
حاج حبیب سعیدفر ادامه می دهد: دشمن متوجه تحرکات نیروهای اطلاعات عملیات
تیپ 27 محمد رسول الله شده بود و هیچ واکنشی از خود نشان نداده بود. به
همین خاطر مواضع خودی لو رفته بود و نیروی های تیپ 27 متوجه نشده بودند.
عراق شب عملیات سر خاکریزش تیربار کاشته بود و بچه های اطلاعات تیپ 27
متوجه نشده بودند. لذا روز عملیات یک گردان از تیپ 27 که در سمت چپ محور
عملیات عمل می کرد توسط همان تیربار در سطح دشت زمین گیر شد و تقریبا تمام
گردان(2) منهدم شده بود. لذا عراقی ها از خلاء ناشی از این تلفات استفاده
کرده و از سمت چپ به نیروهای تیپ 7 ولیعصر حمله می کند طوری که ما مجبور
شدیم موقتا 2 کیلومتر عقب نشینی کنیم. اما نهایتا دوباره حمله کردیم و
خودمان را سر جاده اهواز خرمشهر رساندیم.
نیروهای
اطلاعات تیپ 27 از همان ابتدا شناسایی خود را تمام کرده بودند و هر شب
نیروهای عمل کننده را جهت توجیه روی جاده می بردند که این موجب لو رفتن
معابر می شد. این موضوع را ما به حسن باقری تذکر دادیم ولی عدم آشنایی با
اصول حرفه ای اطلاعات و شناسایی در دشت موجب لو رفتن معابر سمت چپ تیپ 7
دزفول شده بود. نتیجه این نوع عملکرد را مصرانه به حسن باقری تذکر میدادم
ولی به نظر می رسید خود حسن هم تحت تاثیر بچه های تهران بود. به همین خاطر
در صبح عملیات با ملاقاتی که در کنار جاده با حسن داشتم، نتیجه نحوه ی غلط
شناسایی بچه های تیپ 27 را به او نشان دادم. یک گردان از تیپ 27 تهران که
بنا بود با تیپ 7 دزفول الحاق کند تماماً زمینگیر شدند و دلیل آن چیزی نبود جز شناسایی غلط و تیربارهای دشمن و نه دیر رسیدن بچه های تیپ 7 دزفول..
از این خلا به وجود آمده تیپ 10 زرهی گارد جمهوری عراق استفاده کرده، از جاده اهواز خرمشهر عبور کرد و بچه های تیپ 7 را محاصره نمود. اساساً نرسیدن تیپ 7 دزفول به هیچ وجه واقعیت ندارد و نحوه عملکرد بچه های تهران موجب این اتفاق شد.
پ- زنده يادسردار احمد سوداگر
در
کتاب جاده های سربی اثر سردار احمد سوداگر شرح کامی از نفوذ 11 کیلومتری
گردان یاسر تیپ 7 دزفول تا جاده اهواز - خرمشهر قبل از هر یگان دیگر و
دلایل عقب نشینی 3 کیلومتری گردان یاسر و چگونگی الحاق بین تیپ های 8 نجف و
7 ولی عصر (عج) و در ادامه 27 محمد رسول الله را عنوان کرده است.
البته
نکته ای که پر رنگ نشده است این است که پیشتازی گردان یاسر تیپ 7 ولی عصر
(عج) باعث جلب توجه عراقیها شد. و علاوه بر تزلزل عقبه عراقیها ، تمرکز
عراقیها روی گردان یاسر باعث شد تا تیپ 8 نجف و تیپ 27 محمد رسول الله
راحتتر به جاده اهواز خرمشهر برسند.
در ضمن با توجه به اینکه سردار رئوفی و سرداران فضلیت، کلولی و خضریان حضور دارند گرفتن روایت آنها بسیار مفید است.
نطر یک رزمنده اطلاعات عملیاتی :
در
واقع گردان ياسر تيپ 7 ولي عصر دزفول به جاده اهواز خرمشهر رسيده بود و
اشاره اين سريال به خالی بودن سمت چپ شهيد متوسلیان بعلت جلو بودن نیروهای
تیپ 7 بود نه نرسیدنشون .